پدر شهيدان گرانقدر «آزاده» دعوت حق را لبيک گفت
تاریخ انتشار: ۳ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۱۹۰۴۵
خبرگزاری آریا - «حاج میرزا غنی آزاده» پدر شهیدان «سیدمصطفی و سیدمحمود آزاده» دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
به گزارش «ایثار خراسان شمالی»، «حاج میرزا غنی آزاده» پدر شهیدان والامقام «سیدمصطفی و سیدمحمود آزاده» عصر روز گذشته سهشنبه 2 خرداد 1402 بعد از تحمل بیماریهای ناشی از کهولت سن در سن 94 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آیین تشییع پیکر پدر شهیدان آزاده صبح امروز چهارشنبه 3 خردادماه همزمان با سالروز عملیات غرورآفرین بیتالمقدس در روستای خرق از توابع شهرستان فاروج برگزار خواهد شد.
گفتنی است شهید «سیدمحمود آزاده» متولد سال 1345 از طریق بسیج سپاه پاسداران به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام و در دیماه سال 1365 در جبهه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.
شهید «سیدمصطفی آزاده» نیز متولد سال 1339 از طریق بسیج سپاه پاسداران وارد عرصه دفاع مقدس شد و سرانجام در اسفندماه سال 1366 در جبهه سومار جام شهادت را سر کشید.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۱۹۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تبارنامهی ما دفتر شهیدان است
فرج اله احمدی ایلانی، غزلی در استقبال از غزل اخیر مقام معظم رهبری سروده که در ادامه میخوانید.
به گزارش مشرق، فرج اله احمدی ایلانی، غزلی در استقبال از غزل اخیر مقام معظم رهبری سروده که در ادامه میخوانید.
دلا زعشق بجوش و زماجرا مگریز
درون ز وسوسه خالی کن از دعا مگریز
چنانچه زخمه زنند تیشه ی سخن بر ما
تو التفات نکن از طعنه و جفا مگریز
زگرد باد حوادث خروش دریا باش
به خود مپیچ و متابان و از قضا مگریز
چو رمل بادیه بر خیز و موج صحراباش
شتاب کن، بدم از خار و از جفا مگریز
به سایه سار تنعم به وقت حاجت دین
روا کجا بنشینی؟ ز مبتلا مگریز
چو اشتری که به پای رکاب مولا بود
طمع به شام نکن از مرز نینوا مگریز
تبارنامهی ما دفتر شهیدان است
صبور باش، بخوان و ز مدعا مگریز